به گزارش راهبرد معاصر، این روزها مباحث مربوط به آموزش و پرورش اعم از رتبهبندی، انتخاب وزیر آموزش و پرورش و بازگشایی مدارس، جزو اخبار روز و پرمخاطب کشور است.
مسائل و مشکلاتی که دستگاه تعلیم و تربیت با آن دست و پنجه نرم میکند، نیاز به تدبیر دارد؛ آموزش و پرورش سالهاست که با یک سری مشکلات مشابه دست و پنجه نرم میکند و برای حل این مشکلات، تمام راهحلها به درِ بسته خورده است.
در همین راستا به سراغ حجتالاسلام والمسلمین محیالدین محمدیان رئیس مرکز مطالعات فقهی تعلیم و تربیت رفتیم تا با ایشان درباره مسائل و مشکلات آموزش و پرورش گفتوگو کنیم.
به نظر شما راه برون رفت از مشکلات و مسائلی که آموزش و پرورش سالهاست با آن دست و پنجه نرم میکند، چیست؟
نظام آموزشی و پژوهشی باید یکپارچه شود. با ادغام وزارتین آموزش و پرورش و علوم، تحقیقات و فناوری، گام عملی در جهت سیاستگذاری واحد آموزشی، پاسخگویی به نیازهای کشور، احتراز از هزینه مجدد در آموزش و تحقیقات، تربیت معلم حرفهای و تأمین نیروی انسانی برای آموزش عمومی و آموزش عالی و رفع تبعیض بین مدرسان مدارس و دانشگاهها برداشته میشود.
به نظرتان بحث نظام رتبهبندی معلمان هم با ادغام دو وزارتخانه مرتفع میشود؟
روح حاکم بر نظام رتبهبندی در سند نقشه علمی کشور و سند تحول آموزش و پرورش یکپارچه دیدن و هم افق دیدن پژوهشگران، فناوران، اعضای هیأت علمی و معلمان است. نظام رتبهبندی بیش از آنکه ناظر به افزایش حقوق کارکنان آموزش و پرورش باشد، نظر به ارتقای منزلت اجتماعی معلمان و اعاده مرجعیت فرهنگی، تربیتی و آموزشی آنان دارد.
پیشنیاز نظام رتبهبندی، فراهم ساختن نظام سنجش صلاحیت حرفهای معلمان و تربیت معلم حرفهای است. بازآموزی و آموزشهای ضمن خدمت معلمان برای کیفیتبخشی به مهارتهای معلمی و فنون تدریس و آشنایی با تکنولوژیهای نوین آموزشی از ضرورتهای مستمر کار معلمی است.
سازمان نظام معلمی به عنوان یک نهاد مدنی می تواند حمایت های معنوی از حرفه معلمی، نظارت به مسؤولیتهای معلمی و دیدهبانی از حقوق آنان و صیانت از اخلاق، منش و روش معلمی را بر عهده بگیرد.
به نظرتان با ادغام دو وزارتخانه، جایگاه معلمان افزایش پیدا می کند؟ آیا اینگونه نمی شود که چون کارمندان یا گروه دسته دوم به معلمان نگریسته شود؟
در صورت ادغام دو وزارتخانه، نگاه از بالا به پایین به آموزش و پرورش متوقف میشود و در صورت یکپارچهنگری به معلم و هیأت علمی دانشگاهها، توانمندیهای معلمان و احاطه علمی و تجربی آنان به آموزش و مهارت های تدریس بیشتر ظهور و بروز خواهد یافت. این موضوع در گذشته هم که مطرح شد، با مخالفتهای مواجه شد و ابتر ماند.
شاید برخی از افراد حلقه بسته مدیریت آموزش و پرورش با این طرح ادغام مخالف باشند. دلیل عمده این مخالفت روانی و شاید ناشی از این باشد که در صورت تشکیل وزارت جدید مثلا وزارت تربیت، آموزش و تحقیقات و فناوری، مدیران ارشد از اعضای هیأت علمی باشد و مدیران آموزش و پرورش در عرصه مدیریت کمتر به کار گرفته شوند.
اگر ادغام صورت نپذیرد نظام رتبهبندی نه موجب ارتقای جایگاه علمی و بهبود کیفیت آموزش و پرورش و منزلت اجتماعی معلمان خواهد شد و نه افزایش حقوق و ترمیم دریافتی به صورت مستمر و قانونمند اتفاق خواهد افتاد
البته این تصور نادرست است. مکانیزم اجرایی و اداری تشکیلات جدید باید شرایط اداری آموزش و پرورش را با تشکیلات حاکم بر دانشگاهها تطبیق دهد.
ایجاد نظام هیأت امنایی در تشکیلات استانی تربیت و آموزش و عمومی از گامهای اولیه است.
اگر ادغام صورت نپذیرد نظام رتبهبندی نه موجب ارتقای جایگاه علمی و بهبود کیفیت آموزش و پرورش و منزلت اجتماعی معلمان خواهد شد و نه افزایش حقوق و ترمیم دریافتی به صورت مستمر و قانونمند اتفاق خواهد افتاد.
معلمها نه زیادی هستند و نان منت را خواستار هستند. نمایندگان باید بدانند معلم را باید تکریم کرد و با رعایت کرامت انسانی و جایگاه الهی او، حقوق او را استیفاء نمود. هرگونه مقایسه ارزشگونه در نسبت آموزش عالی بر آموزش عمومی، مغالطه کاری و تحریف واقعیت است.
افزایش یا ترمیم حقوق معلمان اساسا نیاز به رتبهبندی ندارد
در حال حاضر یکی از مهمترین مشکلات معلمان بحث تفاوت حقوق آنها با سایر دستگاههاست و از نظر آموزشی نیز، خود را با وزارت علوم مقایسه میکنند و هر چند تلاش میشود رتبهبندی با افزایش حقوق گره مستقیم نداشته باشد اما در واقع اینگونه شده است.
افزایش یا ترمیم حقوق معلمان اساسا نیاز به رتبهبندی ندارد چون ما قانون مصوب داریم که حقوق کارکنان دولت باید متناسب با تورم همه ساله افزایش پیدا کند. تا به حال حقوق آموزش و پرورش متناسب با تورم افزایش پیدا نکرده است.
اگر دولت، این مصوبه مجلس را اجرایی و عملی کند، نیازی نداریم که بگوییم با رتبهبندی این افزایش را انجام دهید. یعنی همین چیزی که برای رتبهبندی میخواهند پیشبینی کنند، در همان موضوع عمل به قانون مجلس وجود دارد و در قانون مجلس آمده است که میزان حقوق باید با توجه به تورم واقعی باشد.
به جای اینکه افزایش حقوق را متناسب با تورم به صورت نقدی برای کارکنان دولت و معلمان فراهم کنند، میتوانند به صورت کالای خرید، این کار را انجام دهند
احتمال دارد که بگویند اگر افزایش بخواهیم بدهیم، منابع کجاست؟ منابع مالی آن را چگونه باید تأمین کنیم؟ در اینجا طرحی را با مشورت دوستان ارائه میدهم. افزایش حقوق به این معنا خودش تورمزاست. یعنی ایجاد مشکل میکند، اما به جای اینکه این افزایش حقوق را متناسب با تورم به صورت نقدی برای کارکنان دولت و معلمان فراهم کنند، میتوانند به صورت کالای خرید، این کار را انجام دهند. یعنی کالای خرید برای کارکنان دولت بدهند.
البته این موضوع با یک ملاحظه باید باشد و ملاحظه این است که این کالای خرید، باید حتما تا آخر هر ماهی که به افراد داده میشود، هزینه شود ثانیا هزینه و کالاهایی که با آن خریداری میشود، کالای ایرانی باشد. انحصار هم لازم نیست که از فلان فروشگاه خرید انجام شود. پس کالای تولید ایرانی باید خریداری شود و اگر تا آخر ماه، هر کارت کالایی که داده میشود، خریداری نشود، صفر میشود.
مزایای این کارت کالا برای دولت چه خواهد بود؟
تولید داخلی رونق پیدا کند. چون دولت اگر بخواهد موانع تولید را از جلوی راه تولیدکنندگان بردارد، باید بازار مصرف درست کرد و خیلی هزینه کند.
دولت میتواند این هزینه را در سبد اعتباری و قدرت خرید کارمندان افزایش دهد و زیاد کند، کارمند همینها را بخرد. یخچالش خراب است، یخچال بخرد؛ تلویزیون خراب است، تلویزیون بخرد. وسایل زندگی می خواهد تهیه کند، تهیه کند یا اصلا ارزاق تهیه کند. اگر تا آخر برج این کار را نکرد، معلوم است که نیاز نداشته است و آن کارت، صفر میشود.
اساسا در برخی کشورها، حقوق کارکنان دولت باید در ماه خرج شود. اگر برای مصارف خودشان خرج نکردند، دولت از آنها مالیات خیلی بالایی میگیرد. یعنی مالیات پساندازها زیاد است مگر اینکه هزینه کنند
این کار باعث خواهد شد که انباشت نقدینگی نداشته باشیم یعنی اینکه کسی پولش را بخواهد ذخیره کند و برود سکه بخرد. اگر تورم باعث میشود که معلم ما که میانگین حقوقش ۴ میلیون است، ۸ میلیون هزینه کند، به او میتواند ۴ میلیون تومان به عنوان کارت کالا داده شود.
این کار جلوی تورم را میگیرد ضمن اینکه از کالای ایرانی نیز حمایت میشود؛ و به جای اینکه مستقیم خرج کند، به افزایش حقوق کارکنانش اختصاص میدهد که به صورت کالابرگ اتفاق میافتد.
اساسا در برخی کشورها، حقوق کارکنان دولت باید در ماه خرج شود. اگر برای مصارف خودشان خرج نکردند، دولت از آنها مالیات خیلی بالایی میگیرد. یعنی مالیات پساندازها زیاد است مگر اینکه هزینه کنند.
پس نباید رتبهبندی را به افزایش حقوق معلمان یا ترمیم حقوق معلمان گره بزنیم. اما روح رتبهبندی، ارتقای جایگاه و منزلت معلم و کیفیت آموزش است یعنی معلمان بتوانند وقتی در یک سنجش حرفهای قرار میگیرند، جایگاه خودشان را بالا ببرند و آموزش و پرورش متحول شود.
موضوع ادغام دو وزارتخانه با اسناد بالادستی کشور، تقابلی ندارد؟
زمانی که در سند علمی کشور، بحث میشد و عنوان اعضای هیأت علمی مطرح شد، معلمان و فناوران را نیز مطرح کردیم. یعنی اینکه معلم کارمند نیست. کارمند ۴۰ ساعت در هفته کار میکند و نباید گفت پس معلم هم باید ۴۰ ساعت در هفته کار کند. یا اینکه حضور دائم داشته باشد. همانند اعضای هیأت علمی که ۴۰ ساعت در حکمشان میزنند که باید ۴۰ ساعت کار کنید اما این ۴۰ ساعت، بخشی به آموزش مستقیم، بخشی مشاوره دانشجویی و بخشی هم برای پژوهش و تحقیق و مطالعه و کارهایی است که برای تدریس خودش پشتوانه لازم دارد، معلمان نیز باید از این لحاظ، این چنین دیده شوند.
وقتی معلمان را بر اساس سند نقشه علمی کشور در کنار اعضای هیأت علمی، دیدیم، با یک طرح جدید دنبال این هستیم که این وزارتخانهها ادغام شوند. وقتی وزارتخانه ادغام شد، دیگر معلم کارمند نیست، گروه دیگری است. اما فراموش نکنیم که کارکنان دستگاههای آموزشی باز ممتاز هستند از کارکنان دستگاههای غیرآموزشی.
الان در دانشگاهها، کارکنان آنها یعنی کارکنان بخشی اداری، مالی و خدماتی هم متفاوت از جاهای دیگر هستند. یک دلیل این است که میخواهند عدالت را در یک ساختار فراهم کنند. نکته دوم این است که بالاخره آن کسی که با قوانین خاص کار میکند، نیازمند آموزشها و خدمات ویژه است که باید دریافت کند.
فلذا کسانی که شغل تدریس، تربیت، پژوهش را دارند چه در آموزش و پرورش و چه در آموزش عالی، باید مثل هم دیده شوند. شاید برخی بگویند سطح استاد بالاتر است؟ پاسخ این است که استاد دانشگاه را بیاورید کلاس اول دبستان را تدریس کند؛ نمیتواند تدریس کند. معلمی یک فن و هنر است. سختی کار معلم ابتدایی به مراتب بیشتر از استاد دانشگاه است. این حرف را کسی میزند که هم معلم ابتدایی و هم استاد دانشگاه بوده است.
بنده هم در دوره ارشد تدریس کردم. با دانشجویان دوره دکتری هم مباحثه داشتم و هم در دوره ابتدایی تدریس کردم. شما خیلی راحتتر میتوانید در دانشگاه تدریس کنید تا در مدرسه. آمادگی و حضور ذهن داشتن در برابر سؤالات مکرر، متعدد و متنوع دانشآموزان یک آموزش و مطالعات جدی را میخواهد. فلذا معلم را نباید با کارمندان مقایسه کنیم و در صورت ادغام، معلم باید مانند اعضای هیأت علمی باشد. ما عنوان اعضای هیأت علمی را هم میتوانیم بگوییم اعضای هیأت علمی و آموزشی.
* در حال حاضر در وزارت آموزش و پرورش بین اساتید دانشگاه فرهنگیان و دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی و معلمان تفاوت است؟ یعنی در همین نظام یکپارچه آموزش و پرورش شاهد این تفاوت هستیم و نگرانی وجود دارد که این تفاوت با ادغام هم تداوم داشته باشد؟
تفاوتی که بین اساتید دانشگاه فرهنگیان و تربیت دبیر شهید رجایی و معلمان است، باید برداشته باشد. ما نظام این دانشگاهها را دانشگاهی میبینیم و بعد به معلمی که مأمور شده و در دانشگاه تدریس میکند، میگوییم باید حقوق معلمی بگیرد اما چرا؟
این چرا را باید جواب داد. اگر بحث تدریس است. او هم همان تدریس را میکند. اگر ارزیابی است که برای او هم صدق میکند. چطور میشود که کسی مدرک دکتری دارد و در دانشگاه فرهنگیان و تربیت دبیر شهید رجایی به عنوان مأمور تدریس میکند، بگوییم شما حقوق مدرسه را بگیر و همکار دیگری که نوع استخدامش، وزارت علوم بوده است، بگوییم حقوق دیگری بگیر.
تفاوتی که بین اساتید دانشگاه فرهنگیان و تربیت دبیر شهید رجایی و معلمان است، باید برداشته باشد
اگر توجه به خروجی و برونداد کار است، هر دو دانشجو تربیت میکنند. اگر نسبت به فرایند است، یک فرایند مطلوب را اجرا میکنند. اگر بحث درونداد است یعنی میگوییم این معلم آموزش و پرورش است و آن یکی استاد دانشگاه است، عدالت نیست و این خلاف است و ما می خواهیم همین را اصلاح کنیم و بگوییم دبیر وقتی تدریس میکند، کارش چیست؟ تدریس است. برایند کارش چیست؟ تدریس است و اگر در شرایطی که از او انتظار داریم، دانشآموز تربیت کرد یا دانشجو تربیت کرد، به وظایف خود عمل کرده است. حالا یکی با دانشآموز ۷ ساله کار میکند که کارش بسیار سختتر است و آن یکی، با دانشجویی که دبیرستان را طی کرده است.
لذا این معنا که باید معلم و استاد را یکی ببینیم، این استاد که استاد یعنی اعضای هیأت علمی و معلمان را در یک شأن ببینیم.
آیا مشکلات آموزش و پرورش با ادغام دو وزارتخانه حل میشود؟
مشکلات آموزش کشور حل میشود و بحثم وزارت آموزش و پرورش یا وزارت علوم به تنهایی نیست. ما الان در نظام آموزشی کشورمان، مشکلات حادی داریم. یکی از مشکلات، این است که اساسا فارغالتحصیلان آموزش و پرورش ما که وقتی میخواهیم هدایت تحصیلی کنیم، بر چه اساسی هدایت تحصیلی میکنیم.
کدام یافته علمی، یافته پژوهشی و آمایش سرزمینی به ما میگوید که دانشگاه ما باید انقدر رشته انسانی، انقدر رشته تجربی و انقدر رشته ریاضی و ... داشته باشند؛ اساسا آنچه که ما در آموزش و پرورش تدریس میکنیم و آموزش عالیها میگویند که ما اینها را دوباره تدریس میکنیم، خوب تدریس نشده و یا بالاتر از حد تدریس شده است، باید حل شود.
برخی میگویند کار آموزش و پرورش باید فقط تربیت باشد چرا به علم می پردازد. خب همه اینها وقتی نظام آموزشی یکپارچه باشد، جواب میگیرد.
دانشگاه فنیوحرفهای مهندس یا استادکار یا تکنیسین تربیت نمیکند. اساتید همان دانشگاه فنیوحرفهای به جای اینکه به ابداع و ابتکار بپردازند و شغلها را رصدها را کنند، بیشتر مقاله مینویسند
در حال حاضر در دبیرستان، دانشآموزان را برای ورود به دانشگاه آماده میکنیم. از آن طرف، دانشگاهیان میگویند دو ترم اول دانشجو دوباره همان درسها را تکرار میکنند. چرا؟ خب این پِرت هزینه نیست؟ پِرت منابع نیست؟ اگر سیاستگذاری یکپارچه باشد معلوم میشود که از اول دبیرستان ، وقتی برای این رشته وارد میشود، خروجی از این رشته، ورودی فلان رشته در آموزش عالی است.
الان دانشگاه فنی وحرفه ای در وزارت علوم داریم. این دانشگاه فنی وحرفه ای ارتباطش با هنرستانهای ما چیست؟ در حال حاضر این ارتباط گسسته است. قبلا آموزشکدههایی داشتیم که فوق دیپلم می دادند. باز یک حرفی بود. آنچه فرد در هنرستان میآموزد نمیتواند جوابگوی نیازهای ما باشد. دانشگاه فنیوحرفهای ما هم مهندس یا استادکار یا تکنیسین تربیت نمیکند. اساتید همان دانشگاه فنیوحرفهای به جای اینکه به ابداع و ابتکار بپردازند و شغلها را رصدها را کنند، بیشتر مقاله مینویسند و آن دانشگاه فنیوحرفهای هم بیشتر شبیه دانشگاه نظری است.
پس اگر ما بتوانیم اینها را ادغام کنیم و سیاستگذاری واحدی را بر نظام آموزشی و پرورشی و تحقیق خودمان داشته باشیم، بخش عمدهای از مشکلات نظام آموزشی کشور را حل میکنیم.
آیا سند تحول با این ادغام موافق است؟
در سند تحول تصریح بر اینکه دو وزارتخانه یکی شود، نشده است. این به عنوان یک نیاز جدید است. چند سال است که این حرف را میزنیم و در کشور هم موافقانی داشته است. متأسفانه در آموزش و پرورش برخی دوستان فکر میکنند که اگر آموزش عالی با هم باشند، هر کس که در این وزارتخانه سمت یا موقعیتی را میگیرد حتما باید دارای مدرک دکتری باشد اما واقعیت این نخواهد بود. نه آموزش عالی انقدر نیروی انسانی فارغ از کلاس درس دارد که بتواند از کلاس بیرون بکشاند و پست مدیریتی بدهد و نه همه مدیران آموزش و پرورش ضعیف هستند که بخواهیم این گروه را نادیده بگیریم.
وقتی معلمان و هیأت تدریس در کنار هم قرار بگیرند، نه تنها کم نخواهند آورد، رتبه، شأن و جایگاه خودشان را پیدا میکنند
مدیران آموزش و پرورش اگر در مصاف رقابتی قرار گیرند، نه تنها کمتر از همکارانمان در دانشگاه نیستند بلکه سر هستند معلمان ما هم همچنین؛ وقتی در دانشگاه با معلمانی که از کارشناسی به کارشناسی ارشد میآمدند یا از کاردانی به کارشناسی میآمدند یا دانشجویانی که سابقه معلمی داشتند، مواجه میشدیم، به مراتب قویتر از دانشجویان صفر کیلومتر بودند و این را میتوان از اساتید دیگر هم سوال کرد.
معلمهایی که معلمی کردند و بعد استاد دانشگاه شدند، برجستگان دانشگاه بودند. به عنوان مثال میتوان به استاد احمد آرام، استاد مهدی محقق، استاد سید جعفر شهیدی، استاد ابوالقاسم گرجی و استاد کاردان اشاره کرد.
به این جهت وقتی معلمان و هیأت تدریس در کنار هم قرار بگیرند، نه تنها کم نخواهند آورد، رتبه، شأن و جایگاه خودشان را پیدا میکنند.
با ادغام وزارتخانهها سند تحول ابتر نمیماند؟
در سند تحول خیلی از کارها را میخواهیم انجام دهیم. یکی از کارها این است که آمایش سرزمین نداریم. نمیدانیم دانشگاهها چه میخواهند؟ معلم ما با انگیزه نمیشود، معلم ما منزلت اجتماعیاش را از دست داده است. معلم ما کسی شده است که وقتی صحبت از رتبهبندی میشود، همکاران در وزارت علوم گارد میگیرند. در حالی که همکار من در آموزش عالی باید توجه داشته باشد که اگر معلم نباشد، فرزند او نمیتواند درس بخواند و خودش نمیتواند تدریس کند. کدام یک از اعضای هیأت علمی دانشگاه و اساتید آمادگی دارند که به فرزندشان که در دوره ابتدایی درس میخواند، خودشان درس دهند. البته شاید یک تعداد معدودی بتوانند و حوصله کنند. اما واقعا کار معلمی سخت است.
نتیجهاش این است که در نظام آموزشی کشورمان، دو دیدگاه ایجاد شده است و برخی خود را در سطح آموزش عالی بالا میبینند مثلا آموزش عالی وزارت شهر و آموزش و پرورش وزارت روستاست. خیر؛ شهری و روستایی نداریم. ما یک هدفی را در پیش گرفتیم و می خواهیم نظام تعلیم و تربیت کشور درست باشد. ما میخواهیم ایران قوی، ایران منسجم باشد و میخواهیم سنگرهای علمی را فتح کنیم و تمدنسازی داشته باشیم.
این باید از همین آموزش عمومی و حتی از پیش دبستان که سازمان ملی تعلیم و تربیت کودک تأسیس شد، توجه شود. در بسیاری از کشورها هم ببینید که آموزش عالی یکی است. مثل چین و روسیه.
بخش دیگر، هیأت امنایی شدن ادارات آموزش و پرورش است. یعنی ما با واحدهای استانی آموزش و پرورش به عنوان یک مرکز علمی که با یک هیأت امنا اداره میشود، کار میکنیم؛ در آن صورت، وقتی هیأت امنایی شد نظام ارزشیابی و بودجه ریزی و نیازشناسی با منطقه تطبیق میکند.
در عین حال، این مواردی که مطرح کردم به این معنا نیست که رتبهبندی به محاق فراموشی سپرده شود. افزایش و ترمیم حقوق آموزش و پرورش به ویژه معلمان ، قانون دارد؛ این قانون را بدون هیچ تعبیری عملیاتی کنند و اگر میگویند تعبیر منابع مالی آن، تورمزاست، به جای پول نقد، کارت کالا دهند که هر ما صفر شود که تورمزا نباشد و بتواند چرخ تولید کشور را هم بگرداند./فارس
جنس ایرانی بخرند نه آقای محترم جنس ایرانی برای خودت قبل از جنس ایرانی نان نیاز است.
... هست.
فرمایشی نفرمایید که مشکلی را حل نکند .